در این گوشه از دنیا
با توجه به اینکه دو رهبر جهان درباره اندازه زرادخانههای هستهای خود و تمایلشان به استفاده از آنها بحث میکنند، بسیار مناسب است که «در این گوشه از جهان» سونائو کاتابوچی پس از نمایش موفق ژاپنیاش در سینماهای ایالتی اکران شود. یک فیلم انیمیشن، فیلم دراماتیک که در هیروشیما و کور، بیشتر در سالهای 1944 و 1945 اتفاق میافتد، اقتباس کاتابوچی از مانگای برنده جایزه فومیو کونو یادآور زیبایی است که ما هرگز نمیتوانیم فراموش کنیم که زندگی در زمان جنگ با روح انسان چه میکند. در اواخر فیلم، قهرمان داستان ما میگوید: «میخواستم یک خیالپرداز بمیرم». این کاری است که جنگ انجام میدهد: توانایی رویاپردازی را از طریق ظلمکردن واقعیت به حدی میگیرد که نور تخیل راه خود را در تاریکی پیدا کند .
"در این گوشه از جهان" داستان سوزو اورانو، یک زن جوان هنرمند، مهربان و حامی است که به کوره، شهری کوچک در خارج از هیروشیما نقل مکان می کند. کاتابوچی با استفاده از هزاران عکس از دوران، به صورت هنرمندانه و در عین حال واقع گرایانه منطقه را در دهه 30 و 40 بازسازی می کند. این فیلم با تاریخهای روی پرده، تقریباً مانند یک مجله دائماً به ما یادآوری میکند که کجای تاریخ هستیم، و البته همه میدانند که در 6 اوت 1945 در هیروشیما چه اتفاقی افتاده است. نیمه اول "در این گوشه از جهان"، زیرا واقعاً زندگی روستایی در ژاپن را قبل از تغییر جهان برای همیشه به تصویر می کشد.
در حالی که بیشتر فیلم در سالهای 1944 و 1945 اتفاق میافتد، ما زندگی در هیروشیما را در دهه 30 میبینیم، و این یک تفریح ??عاشقانه با جزئیات همراه با حس زیبایی از دنیای طبیعی است که به وضوح از کار کاتابوچی با هیائو میازاکی الهام گرفته شده است. در استودیو گیبلی (کاتابوچی در "خدمات تحویل کیکی" دستیار کارگردان بود و در پروژه های دیگر نیز در گیبلی کار کرد). در ساختاری که گاهی بیش از حد اپیزودیک است، ما واقعاً یک داستان بلوغ را تماشا می کنیم که سوزو شخصیت خود را توسعه می دهد و زندگی روزمره خود را در ژاپن قبل از جنگ جهانی دوم زندگی می کند. بنابراین، صحنههای زیادی وجود دارد که مانند حکایتهایی پخش میشود که یک زن به نوههایش میگوید چگونه آشپزی، درست کردن کیمونو، کشیدن ماهی و غیره را یاد گرفته است. گاهی اوقات میتواند به ریتمی نامنظم منجر شود که به آهستگی نزدیک میشود. . این نوع داستان سرایی اپیزودیک در یک مانگا به طرز ماهرانه ای کار می کند، زیرا داستان ها و تصاویر از نظر ساختاری بیشتر به یکدیگر وابسته هستند، اما فیلم نیاز به جریان متفاوتی دارد.
با این حال، صبر در نیمه اول "در این گوشه از جهان" در نیمه دوم پاداش داده می شود. با تبدیل شدن حملات هوایی و جیرهبندی به بخشی از زندگی روزمره در هیروشیما، داستان سوزو دلخراشتر و غمانگیزتر میشود و با این حال کاتابوچی هرگز زیبایی بصری فیلم را از دست نمیدهد. یک سکانس مرکزی چشمگیر وجود دارد که در آن سوزو در هنگام حمله بیرون است، و کاتابوچی نماهایی از انفجارها را در سراسر آسمان با تصاویری نقاشی جابه جا می کند، و بمب ها را به ضربات قلم مو روی بوم آبی مانند آسمان تبدیل می کند. این فیلم با استعداد هنری سوزو کار می کند، اما تقریباً یک تفسیر فراتر از خود فیلم است که هنر و تاریخ را در هم می آمیزد.
از آنجا، "در این گوشه از جهان" هر چه بیشتر دلخراش می شود. جیره غذایی محدودتر می شود، منطقه بیشتر بمباران می شود و سوزو با تراژدی وحشتناکی روبرو می شود. سوزو در یک نقطه آسیبی را تجربه میکند که من آن را خراب نمیکنم، اما تقریباً تبدیل به تفسیری در مورد ژاپن از جنگ جهانی دوم میشود، که ادامه میدهد، اما برای همیشه تغییر میکند، هرگز مثل قبل نبود. در نهایت، «در این گوشه از جهان» یادآور این است که زمان جنگ با آن عناصر اثیری از بشریت که واقعاً برای زنده ماندن به آنها نیاز داریم، می کند: رویاپردازی، هنر، عشق، و غیره. جنگ همه ما را کم کرده است. حتی اگر «در این گوشه جهان» با این نکته تمام شود که تخیل و امید میتواند ادامه یابد، به رهبران جهان ما، بهویژه دو نفر در حال حاضر، خدمت میکند که قبل از اینکه اجازه دهند وحشت جنگ تکرار شود، این را تماشا کنند.